این روزها که زنان ابزار سیاسی بدخواهان ملت بزرگ ایران شده بی آنکه خود بدانند! ناگاه یاد بانوی تاریخ ساز ایران اسلامی افتادم که چگونه دور از هیاهوی غوغا سالارانه، زیر شکنجههای وحشیانه و تحمل شکنجههای آرمانخواهانه دردانه، مقاومت و شرافت انسانی را به یادگار گذاشت و «مادر انقلاب» نام گرفت.
درست در زمانی که آینده زنان را در پستوهای خانه میپنداشتند بانویی از تبار زهرائیان با تاسی از دخت مولای متقیان، بیرق قیام علیه باطل را چنان زنانه به دوش کشید که هیچ مردی را یارای چنین قدرتی نبود و نیست. او که لحظه لحظه عمرش مملو از تلاش بود و مجاهدت، بعد از مادری برای فرزندانش، بیرق مادری انقلاب را بلند کرد و آنگاه که فرمانده سپاه استان همدان شد، به دور از هیاهوی ابزار پنداران زنان، چنان مثل شیر میغرید که کومله و ضدانقلاب را به تنگ آورده بود، آری! درست زمانی که یک زن مدیریت یک نهاد مهم نظامی را در یکی از استانهای ملتهب و در حساسترین برهه تاریخی برعهده گرفتهبود دنیا فهمید که او زن میدان است نه ابزار میدان! او فرمانده میدان است نه بازیچه میدان! او شیرزن میدان است نه سپرانسانی مردان!
حالا که ژست روشنفکری بعضی از ما بهتران، پنداری ابزارگونه به زنان است، یادیکنیم از خواهرطاهره یا همان بانو «مرضیه حدیدچی دباغ»که چگونه آزادیخواهی تاریخیاش با هویتی مستقل از زنانگی بدور از هیاهوسالاری، پتک محکمی شد برای همه قدارهکشانی که میخواستند ثابت کنند زن مسلمان ایرانی زیر بیرق انقلاب خمینی(ره) پستونشینی در پیش میگیرد و مجالی برای تنفس اجتماعی ندارد، بپنداریم که بانو دباغ چگونه به تنهایی خط بطلان کشید برهمه یاوهگویانی که خواب دیده بودند که زن را پتکی کنند بر سر انقلاب تا با هیمنهای حق به جانب اما پوشالی؛ انگ زن ستیزی به جمهوری اسلامی بچسبانند اما انگشت به دهان، حیرت زده از قدرت زنان در جمهوری اسلامی ایران در افق محو شدند چرا که از همان روزهای انقلاب و بعدها در بهبوهه جنگ، در حساسترین شرایط جنگی، بانویی از دل ملت ایران برمیخیزد و آتش در گلستان را فرو میکشاند و ناجی مردان و زنان غیرتمند تبار افلاکیان میشود.
قلم بردست با خود میاندیشم که چقدر از این اسطوره قهرمان ایرانی به نسل جوان آموختیم و حقیقت زن انقلابی را به دختران جوانمان شناساندیم!؟ شرمندهایم بانو جان! که چگونه تو را با روزمرگیهایمان به تاریخ سپردیم و نسل جوانمانمان را از آشنایی با اسطورهای چون تو محروم کردیم! هیهات از روزمرگیهایمان!