عرب نیوز در پایگاه اینترنتی خود در تحلیلی به قلم باریا علم الدین نوشت: در میان این خشونت ها، ایتامار بن غفیر، وزیر امنیت اسرائیل به رهبری گروهی از مردم شعار «مرگ بر تروریست ها» سر می دادند، صحنه هایی که یادآور آلمان نازی در دهه ۱۹۳۰ بود. بن غفیر همچنین در حال لابی گری برای تسریع سیاست مجازات جمعی تخریب خانه های خانواده های فلسطینی هایی است که در حملات خشونت آمیز شرکت داشتند، از جمله خانه یک نوجوان ۱۳ ساله که به مجروح کردن دو نفر در قدس متهم شده است. از سال ۲۰۱۴ تاکنون ۷۵ خانه تخریب شده است. انتظار می رود این تعداد به سرعت افزایش یابد.
اما یک نابرابری اساسی در واکنش های جهانی وجود دارد – هر زمان که یهودیان قربانی (به اصطلاح) «تروریسم» فلسطینی می شوند خشم پر سر و صدایی به پا می شود در حالی که زمانی که تعداد کشته شدگان فلسطینی افزایش می یابد واکنشها بسیار ملایم است. این استاندارد دوگانه فضایی از معافیت از مجازات را در طرف اسرائیلی ایجاد کرده است، جایی که دولت های افراطی آن بر این باورند که می توانند از هر چیزی فرار کنند.
بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، این باور توهم زده را ابراز می کند که می تواند برای برقراری صلح فلسطینی ها را دور بزند، گویی که بدون آنها می تواند یک راه حل قطعی وجود داشته باشد. او به معامله با کشورهای مختلف عربی می بالد. اما اسرائیل هرگز با سودان یا بحرین یا امارات متحده عربی در جنگ نبوده است و هرگز یک وجب از خاک آنها را ندزدیده است – پس چگونه این معاملات حاکی از گام های معنادار به سوی صلح است؟ رشوه دادن آمریکا به مغرب و سودان برای توافقات «عادی سازی» با امتیازاتی در خصوص صحرای غربی و بخشش بدهیها به سختی می تواند پایه و اساسی برای گرم شدن معنیدار و گسترده روابط باشد.
شاهزاده فیصل بن فرحان، وزیر امور خارجه عربستان سعودی، اخیراً بر ضرورت اساسی صلح عادلانه با فلسطینی ها به عنوان اولین گام اسرائیل برای صلح واقعی با جهان عرب تأکید کرد.
توافقات ظاهری صلح اسرائیل با مصر و اردن نشان می دهد که صلح واقعی بین رهبران حاصل نمی شود بلکه باید بین ملت ها حاصل شود. شهروندان مصری و اردنی دیگر مانند دهه ۱۹۸۰ با اسرائیل در صلح نیستند. بدون عدالت برای فلسطینی ها، هیچ تمایلی از سوی هیچ ملت صلح دوستی برای سرمایه گذاری مشترک، تبادل فرهنگی یا گردشگری وجود ندارد.
نتانیاهو با اعراب مشکلی ندارد بلکه مشکل «تمدن» دارد. جهان متمدن، آپارتاید، وحشیگری و پاکسازی قومی را نمی پذیرد. کنگره و رسانه های آمریکایی زمانی ماشین تایید مشروعیت اسرائیل بودند، اما مدتی است که چنین نیست. دوره طولانی نخست وزیری نتانیاهو نشان دهنده حرکت قاطع اسرائیل به سمت منفور شدن است.
حمله نتانیاهو به دموکراسی برجسته ترین اقدام وی در جاه طلبی هایش برای از بین بردن دستگاه قضایی اسرائیل است. برای فلسطینی ها، دادگاه های اسرائیل هرگز بر اساس عدالت و برابری نبوده است، اما حداقل بارقه ای از امید را نشان می دهند که فاحش ترین نقض قوانین – تخریب خانه ها، اخراج، سرقت زمین، و دستگیری های غیرقانونی – میتواند به تعویق بیفتد یا لغو شود. نتانیاهو و متحدانش با دادن حق به سیاستمداران برای پر کردن قوه قضاییه با منصوبان خود و اجازه دادن به نمایندگان کنست برای لغو هرگونه حکم دادگاه، قصد دارند قوه قضاییه را به نخبگان سیاسی شبه فاشیست رژیم صهیونیستی متصل کنند.
در واقع، آنها می خواهند پا را فراتر بگذارند – از این قدرت قضایی برای جلوگیری از شرکت احزاب سیاسی عرب در انتخابات، تعطیل کردن سازمانهای جامعه مدنی، محدود کردن تعریف از حقوق شهروندی و چراغ سبز نشان دادن به کشتارهای بی رحمانه فلسطینیان استفاده کنند. تظاهرات گسترده در سراسر اسرائیل این اقدامات را به عنوان تهدیدی برای صلح جهانی محکوم کرده است. یکی از اساتید دانشگاه تل آویو در مقاله ای در فایننشال تایمز نوشت اسرائیل به عنوان “دولت غیر لیبرال، غیر دموکراتیک و مذهبی خطری برای جهان غرب است.”
آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه آمریکا – که خود پسرخوانده یکی از بازماندگان هولوکاست است – هفته گذشته در کنار نتانیاهو ایستاده بود و به طرز عجیبی به صراحت بر “حمایت از اصول و نهادهای اصلی دموکراتیک، از جمله احترام به حقوق بشر، اجرای عدالت برای همه، حقوق برابر گروه های اقلیت، حاکمیت قانون، مطبوعات آزاد و یک جامعه مدنی قوی” تاکید کرد.
با توجه به این که راه حل دو کشور مستقل تقریبا شکست خورده است، این سوال مطرح می شود که چه نوع راه حل تک دولتی می تواند پدیدار شود. دولت واحدی که در آن همه شهروندان از حقوق و آزادی های برابر برخوردار باشند وبتواند الگوی جهانی به عنوان الگوی آشتی و همزیستی مسالمت آمیز باشد. متأسفانه، به نظر میرسد خلاف آن ایجاد شود: یک دولت آپارتاید که در آن اعراب و اقلیتها شهروند محسوب نمی شوند و هر ابراز نارضایتی آنها با نیروی مرگبار مواجه می شود.
می توان گفت که اسرائیل در یک نقطه عطف قرار دارد. با این حال، ائتلاف نئوفاشیستی نتانیاهو قاطعانه پای خود را بر روی پدال گاز گذاشته است و با سرعت زیادی به سمت یک نقطه بی بازگشت می رود.
برای فلسطینیها، این موضوع کار را بسیار آسان می کند: هیچ شریکی برای صلح وجود ندارد. راه حل تشکیل دو کشور مستقل دیگر روی میز نیست. آنها فقط از طریق قیام مدنی می توانند زمین ها و حقوق خود را پس بگیرند.
درگیری طولانی مدت باعث کشتن غیرانسانی یکدیگر شده است. جنبش شهرک نشینان راست افراطی بن غفیر فضایی را ایجاد کرده است که در آن فلسطینی ها می توانند وحشیانه کشته شوند، که این مسئله به نوبه خود نفرت و میل به انتقام و انتفاضه جدید را در میان فلسطینی ها افزایش داده است.
اگر اعراب فلسطین از قدرت جمعیتی خود برای آغاز یک کارزار گسترده نافرمانی مدنی مسالمت آمیز استفاده کنند، رژیم نتانیاهو را مجبور می کنند تا چهره زشت و وحشیانه خود را آشکارتر کند که در نتیجه برای همیشه اجماع راست افراطی اسراییل در چشم جهانیان مشروعیت خود را از دست خواهد داد.
در خاتمه این تحلیل آمده است، استانداردهای دوگانه بس است، در سطح پایین تر دانستن اعراب در مقابل یهودیان و موضع گیری ضعیف جهان در قبال مسئله فلسطین کافی است. اگر بتوان بین دیدگاه نتانیاهو برای استبداد آپارتاید یا تلاش ۷۵ ساله فلسطینی ها برای عدالت یکی را انتخاب کرد، بیش از پیش روشن می شود که کدام آرمان سزاوار حمایت و همبستگی جهانی است.