اهم این تحرکات عبارتند از؛
- انتقال برخی نظامیان امریکا از کشورهای همجوار مانند سوریه و عراق به استان الانبار عراق
- انتقال برخی تجهیزات نظامی سنگین مانند تانک و غیره به پایگاه عین الاسد عراق
- استقرار سامانه های موشکی مانند پاتریوت در پایگاه عین الاسد در استان الانبار و در استان اربیل
- تخلیه چندین پایگاه نظامی امریکا مانند پایگاه آن در استان بصره با هدف تجمیع نیروها در دو استان الانبار و اربیل عراق و کاهش خسارات و تلفات در صورت وقوع درگیری
- تخلیه سفارت امریکا از کارکنان و انتقال آنها به خارج از عراق و پایگاه عین الاسد
- گسترش تاسیسات نظامی در استان الانبار و اقلیم کردستان و نیز منطقه التنف مانند ایجاد تاسیسات فرودگاهی در نزدیکی عین الاسد
- زمینه سازی برای انتقال تروریست های داعش از سوریه به عراق مانند فراری دادن داعشی ها از زندان و انتقال آنها به عراق
- انتشار گزارش هایی مبنی بر تسلیح و آماده سازی نیروهای تروریستی از میان عشایر اردنی در این کشور جهت انجام عملیات نظامی در عراق
- تلاش برای راضی کردن دولت های دیگر جهت انتقال سفارت خود از بغداد به عین الاسد
- بیرون رفتن کارکنان سازمان های بین المللی مانند سازمان ملل متحد از عراق
- ادبیات جنگ افروزانه شخصیت های سیاسی و نظامی امریکا
- افزایش تحرکات نظامی اسرائیل در سوریه علیه محور مقاومت
- انتشار گزارش هایی مبنی بر برخی تحرکات نظامی اسرائیل در عراق با همکاری امریکا
- افزایش سطح آمادگی پایگاه های نظامی امریکا در سطح منطقه خصوصا در کویت، قطر، اردن و عربستان
- برخی تحلیلگران معتقدند که ترور سپهبد قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس از سوی امریکا در واقع به عنوان تمهیدی برای شعله ور سازی جنگ جدید در منطقه از سوی امریکا بوده است
برخی تحلیلگران با توجه به ناتوانی دولت امریکا در مدیریت بحران کرونا و تأثیر آن بر آراء انتخاباتی بر این باورند که دولت ترامپ تلاش دارد با جنگ افروزی جدید در عراق از پیامدهای بحران کرونا خود را نجات دهد. خصوصا که شرایط سیاسی در عراق پیچیده شده است و جریان های سیاسی در رسیدن به اجماع در باره نخست وزیر و دولت جدید ناتوان هستند و این بحران سیاسی می تواند به عنوان یک فرصت برای امریکا تلقی شود تا هم حضور خود در عراق را زورمدارانه تثبیت کند و هم نیروهای مخالف خود در عرصه عراق یعنی حشد الشعبی را تضعیف و از صحنه قدرت عراق حذف کند.
با اینهمه این سوال مطرح است که آیا حقیقتا امریکا به دنبال جنگ جدیدی در منطقه است؟
واقعیت آن است که همه موارد ذکر شده می تواند ما را به این نتیجه برساند که وقوع جنگ در عراق حتمی است اما این نتیجه ای است که صرفا بر اساس یک سری داده های خاص حاصل شده است و در آن به شرایط سیاسی ، اقتصادی و نظامی امریکا در ابعاد داخلی و بین المللی دقیقا توجه نشده است و نیز توان محور مقاومت نیز دیده نشده است.
دولت امریکا در ابعاد داخلی با چالش های بسیار جدی روبرو است. دونالد ترامپ با شعار پایان دادن به جنگ های پر هزینه و اولویت مسائل داخلی موفق به ورود به کاخ سفید شده است. بنابراین شروع یک جنگ جدید می تواند پیامد سختی را برای وی در انتخابات پیش رو داشته باشد. خصوصا که مخالفان سرسختی در میان کنگره و سنا دارد و هر روز دامنه آن رو به گسترش است. البته بحران کرونا و تنها گذاشته شدن ایالت ها از سوی دولت فدرال عملا این مخالفت ها را تشدید کرده است. هشدارهایی که از سوی نمایندگان کنگره و سنا به ترامپ در باره هر اقدام جنگی در منطقه خصوصا علیه ایران در روزهای اخیر نیز شاخص مهمی در این ارتباط محسوب می شود.
دولت امریکا با بدهی بیش از ۲۲ تریلیون دلاری در واقع یک دولت بیمار است و دونالد ترامپ با اتخاذ رژیم تحریمی یکجانبه در عرصه سیاست خارجی عملا موجب انزوای بیشتر امریکا شده است و دولت های جهان را به سمت آزاد سازی خود از زندان دلار تشویق کرده است و عملا قانون «برتون وودز» به سمت حاشیه حرکت کرده است و این مساله می تواند نه تنها هژمون امریکا در جهان را در هم بشکند بلکه می تواند به تجزیه امریکا نیز منجر شود. بی تردید جنگ جدید به معنی افزایش هزینه و افزایش بدهی ها است و به نظر نمی رسد اقتصاد بیمار امریکا بتواند آن را تحمل کند.
وحشت از کرونا تنها در جامعه امریکا فراگیر نشده است و این وحشت در ساختار نظامی امریکا نیز ابعاد وسیعی دارد و نظامیان می دانند که در صورت وقوع جنگ شرایط بهداشتی کاملا متأثر خواهد شد و بنابراین باید شاهد افزایش مرگ نظامیان امریکا نه از تیر و ترکش بلکه از کرونا بود.
همچنین بحران کرونا نشان داد که دولت امریکا مانند بسیاری دیگر از دولت های غربی فاقد ظرفیت های لازم برای مقابله با جنگ های بیولوژیکی هستند و این مساله می تواند برخی جریان ها و حتی دولت ها را به سمت سازمان دادن حملات بیولوژکی به امریکا در بحبوحه جنگ و درگیری سوق دهد. اقدامی که می تواند صرفا از سوی گروه های تروریستی نباشد بلکه دولت های رقیب امریکا نیز می توانند در آن نقش داشته باشند. هر چند این اقدام را در چارچوب حملات تروریستی نیز محکوم کنند.
محور مقاومت طی سال های اخیر موفق شده است خود را در ابعاد مختلف سیاسی، نظامی و تسلیحاتی، اطلاعاتی و نیز نفوذ در میان اقشار مختلف به شدت تقویت کند و در حال حاضر از توان بازدارندگی بسیار بالایی برخوردار است. گروه های مختلف حشد الشعبی کلیه تحرکات سیاسی و نظامی امریکا در عراق را زیر نظر دارند و کوچکترین حرکت امریکائیان از رصد آنها پنهان نیست. این توان بالای نظامی و نیز برتری اطلاعاتی در کنار اراده استوار آنها برای یکسره کردن شرایط در صورت وقوع درگیری، پیامدهای سنگینی را برای امریکا در ابعاد تلفات انسانی و خسارات و نیز هیمنه جهانی آن در پی دارد. کما اینکه امکان ورود برخی دیگر از حلقه های محور مقاومت به صحنه درگیری نیز بسیار محتمل است.
بنابراین به نظر می رسد امریکا در این هیاهو آفرینی اهداف دیگری را در سر دارد از جمله اینکه در ابعاد روانی جریان های سیاسی عراق را وادار سازد تا به نخست وزیری عدنان الزرقی رضایت دهند و با توجه به تابعیت امریکایی وی امیدوار است تا هم حشد الشعبی را غیرقانونی اعلام و منحل کند که در این صورت حشد الشعبی که در واقع بزرگترین نیروی مخالف امریکا است به عنوان یک گروه غیرقانونی و تروریست می تواند هدف حملات ائتلاف ضد تروریستی قرار گیرد و هم به زعم خود نفوذ ایران در عراق را از بین ببرد و از این طریق شاهراه زمینی تهران- بیروت عملا محقق نخواهد شد و این هدفی در جهت آسوده کردن اسرائیل از تهدید ایران به شمار می رود و هم موضوع خروج امریکا از عراق با توجه به اهمال احتمال قریب به یقین دولت الزرقی به نوعی منتفی شود.
برخی تحلیلگران زمینه سازی برای تجزیه عراق را نیز مورد توجه قرار داده اند. انتقال سفارت به عین الاسد و درخواست از دولت ها برای انتقال سفارت خود از بغداد به عین الاسد و ساز ناکوک اقلیم با دولت مرکزی را به عنوان شاخصی در این ارتباط مطرح می کنند. هر چند همانگونه که مطرح شد محور مقاومت در نهایت هوشیاری و آمادگی برای پاسخ دادن به هر خبط امریکا علیه محور مقاومت را دارد.