به قلم احمدرضا روح الله زاد؛

طوفان الاقصی؛ جهان جدید؛ جهان بدون صهیونیسم

مقدمه: عملیات طوفان الاقصی در 7 اکتبر 2023 شوک بزرگی نه تنها بر اسرائیل بلکه بر مجموعه ساختار مسلط جهانی وارد آورد. ساختاری که پس از جنگ دوم جهانی بر جهان مسلط شده است. این ساختار علیرغم همه ضرباتی که بر آن وارد شده است و بعضا طراحی خود این ساختار برای استحکام بخشی بر آن بوده است، مانند فروپاشی شوروی و بحران بالکان و... توانسته است همچنان به حیات خود ادامه دهد.
  • یهود و عصر روشنگری در اروپا

نظم فعلی جهان که نگارنده اصرار دارد آن را “نظم صهیونیسم جهانی” بنامد، حاصل مجموعه ای از تحولات(اگر نخواهیم عمیق تر شویم) از میانه سده هفدهم میلادی است که به “عصر روشنگری” مشهور است.  در این دوره اروپای خسته از “دوران قرون وسطی” شاهد موجی از حرکت های روشنفکری در حوزه های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی است. موجی که سلسله جنبان آن یهود بود.

آغاز دوره مرکانتلی مبتنی بر سلطه بر بنادر جهان و گسترش تجارت جهانی کمک کرد تا یک طبقه ای از تجار شکل بگیرد که عمده آنها از یهودیان بودند. سلطه یهودیان که بر سیستم بانکی متکی بود به آنان کمک کرد تا بر جریان تجارت نیز تسلط پیدا کنند.

اروپای دوران قرون وسطی که تحت سلطه کلیسا و اشراف فاسد قرار داشت، گرفتار زد و خوردها و جنگ های بزرگ و کوچک بود. یهویانی مانند خاندان روچیلد که مجموعه ای از صرافی ها را در اروپا ایجاد کرده بودند با قرض دادن پول به اشراف فاسد و دولت ها آرام آرام نفوذ خود را در ساختار قدرت اروپا بسط داده بودند و بعضا این نفوذ از طریق ازدواج فرزندان یهود با فرزندان اشراف، موجب شد تا نسل جدیدی از اشراف یعنی”اشراف یهودی” در اروپا ایجاد شود. این اشراف جدید که در ساختار قدرت اروپا حضور بالفعل یافته بودند کلید” عصر روشنگری” اروپا را زدند.

  • روچیلد شکل دهی به محافل ایلومیناتی

یکی از مهمترین این افراد” مایر آمشل روچیلد”       ( فوریه ۱۷۴۴ – ۱۹ سپتامبر۱۸۱۲) یهودی آلمانی و از نخستین صرافان اروپا بود. وی طرح هایی را برای ایجاد محافلی با عنوان ” روشن‌ضمیران” یا ایلومیناتیIlluminati) ) تهیه می‌کند و سازمان‌دهی و توسعه‌ی آن را به آدام وایسهاوپت (Adamweishaupt)، یهودی می سپارد.

آدام وایسهاوپت یک از مهمترین یهویان مخفی اروپا بود. وی خود را یک فرد معتقد به کلیسای کاتولیک نشان می دهد و به همین دلیل موفق می شود تا طرح های یهودی را در جوامع اروپایی بدون حساسیت دنبال کند.هدف محفل ایلومیناتی ایجاد اختلاف در میان غیریهودیان از راه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و مذهبی است. بدین معنی که طرف‌های مخالف از غیریهودیان که به آنان در ادبیات یهودی “گوییم” گفته می شود،مسلح شوند و در عین حال، حوادثی رقم بخورد تا آنان با یکدیگر وارد نبرد شوند؛

دولت‌های ملی را نابود کنند؛ تشکیلات مذهبی را ویران کرده، در نهایت یکدیگر را از بین ببرند.

  • نقش یهود اشرافی در فروپاشی عثمانی

جریان یهود اشرافی که هم در ساختار قدرت نفوذ کرده بود وهم تجارت غرب را کاملا در اختیار داشت، با توجه به اهمیت منطقه غرب آسیا بر این باور بود که سلطه جهانی یهود تنها در صورت سلطه بر این منطقه محقق خواهد شد. منطقه ای که بیش از ۵۵۰ سال تحت کنترل یک امپراطوری غیر غربی بنام “امپراطوری عثمانی” قرار داشت.

امپراطوری عثمانی جدای از اینکه یک رقیب قدرتمند برای غرب محسوب می شد و مرزهای غربی اش تا قلب اروپا کشیده شده بود با سلطه ای که بر غرب آسیا و راه های مواصلاتی آن داشت، عملا هزینه های تجارت یهود اشرافی را افزایش داده بود و غرب ناگزیر به دور زدن قاره افریقا بود که هزینه ها و بعضا خسارات سنگینی را بر تجارت غرب وارد می کرد. لذا حذف امپراطوری عثمانی در دستور کار این جریان قرار گرفت و در کنار تحمیل جنگ های متعدد به عثمانی، گسل های قومیتی در آن را فعال کردند که مهمترین آنها گسل قومیتی عرب بود. جریان صهیونیسم با نفوذ در میان روسای قبایل عرب و مهمترین آنها”شریف حسین” و “آل سعود”، این امپراطوری قدرتمند را هم از بیرون وهم از درون تضعیف کرد و نهایتا با طراحی و اجرای جنگ اول جهانی، آن را از هم پاشید.

  • شکل گیری جریان عشاق صهیون

این درحالی بود که قاره اروپا به موازات نضج گیری ” عصر روشنگری” شاهد شکل گیری جریانی در جامعه یهود اروپا با عنوان “عشاق صهیون” بود.این جریان که بعدها با عنوان “صهیونیسم” شناخته شد، خواستار بازگشت به “صهیون” به عنوان “ارض موعودِ” کتب دینی یهود یعنی”تورات” و “تلمود” بود. جریانی که مهمترین ابزار برای تحقق اهداف غرب در منطقه غرب آسیا محسوب می شد.

  • آغاز انتقال یهود به فلسطین

جریان صهیونیسم که اکنون هم اقتصاد غرب و هم قدرت سیاسی غرب را در اختیار داشت، اقدام به انتقال یهود از اروپا به سرزمین فلسطین کرد که نخستین حرکت انتقال یهود توسط جریان صهیونیسم در سال ۱۸۸۲ میلادی انجام شد و در سال ۱۹۱۰ میلادی نیز نخستین روستای اشتراکی یهود بنام “کیبوتص” را در فلسطین ایجاد کرد.

  • کنفرانس ورسای و قیمومیت انگلیس بر فلسطین

به موازات این اقدام همانگونه که اشاره شد شورش های متعددی را در امپراطوری عثمانی طراحی و مدیریت کردند و با جنگ اول جهانی عملا عثمانی به تاریخ پیوست. پس از جنگ “جامعه ملل متحد” در “کنفرانس ورسای پاریس” تجزیه سرزمین های عثمانی و تشکیل کشورهای مختلف را اعلام کرد و سرزمین فلسطین را تحت “قیمومیت” دولت بریتانیا قرار داد. نکته مهم اینکه در دور اول نشست ورسای و بحث قیمومیت بریتانیا بر فلسطین، موضوع “مسئولیت اجرای اعلامیه بالفور توسط دولت سرپرست” نیامده بود که با اعتراض نمایندگان صهیونیست روبرو شد و نهایتا در نشست بعدی این بند به قرارداد قیمومیت فلسطین اضافه شد.

  • عدم استقبال یهود اروپا از جنبش صهیونیسم

علی رغم اینکه دولت قیم تلاش کرد تا شرایط را برای مهاجرت و اسکان یهودیان در فلسطین مهیا کند اما بسیاری از یهودیان اروپا تمایل به حضور در فلسطین نداشتند و با توجه به شکل گیری دولت- ملت در اروپا و بحث شهروندی در کشورهای مختلف اروپا یهودیان طالب آن بودند که در جامعه اروپا به عنوان یک شهروند اروپایی مطرح باشند. عدم استقبال جامعه یهود از انتقال به فلسطین، جریان صهیونیسم را به طراحی جنگ دوم جهانی و القاء کردن جغرافیای اروپا به عنوان تهدید جامعه یهود کشاند. آلمان نازی مسئولیت آغاز این جنگ را بر عهده گرفت و اروپا تقریبا ویران شد و شرایط زندگی در آن سخت تر و لذا “آژانس یهود” با کمک گروه های شبه نظامی یهودی چون اشترن، ارگون، پالماخ و… یهودیان اروپا را به فلسطین منتقل کردند و تحت سرپرستی دولت قیم انگلیسی در آنجا اسکان، تسلیح و آموزش داده شدند. نهایتا پس از پایان جنگ دوم جهانی با قطعنامه ۱۸۱ سازمان ملل متحد فلسطین را به سه منطقه یهودی نشین، عرب نشین و منطقه بین المللی (بیت المقدس) تقسیم کردند. در ۱۳ ماه مه ۱۹۴۸دولت انگلیس که قیام های فلسطینیان مانند قیام “شهید شیخ عزالدین القسام”  را با کمک گروه های شبه نظامی صهیونیستی سرکوب کرده بود و تقریبا جامعه فلسطین را خلع سلاح کرده بود پایان قیمومیت خود بر فلسطین را اعلام کرد و همزمان صهیونیست های مسلح بر اساس طرح از پیش تعریف شده به اشغال شهرها و روستاهای فلسطین اقدام کردند که با قتل عام وسیع فلسطینیان و آوارگی بیش از ۷۵۰ هزار فلسطینی دیگر همراه بود.

پس از ایجاد رژیم صهیونیستی جریان صهیونیسم جهانی و به تعبیر امام خمینی(ره) جریان استکبار جهانی ادامه حیات این رژیم را به عنوان اولویت خود قرار داد و لذا همه امکانات و ظرفیت ها ومنابع مادی و سیاسی و… خود را بدین منظور پایکار آورد.

  • چرا غرب آسیا برای غرب و یا همان جریان صهیونیسم مهم است؟

پدیدار شدن رژیم صهیونیستی در جغرافیای جهان اسلام بر اساس یک طرح استعماری و با استفاده ابزاری از جامعه یهود با هدف سلطه بر جهان اسلام به عنوان مقدمه ای برای بسط شرایط حاکمیتی سلطه طلبانه خود، بر کل جهان بوده است. برای بررسی این موضوع باید مختصات غرب آسیا را که برای جریان سلطه از اهمیت برخوردار است مورد توجه قرار گیرد.

* ویژگی های غرب آسیا:

  • خاستگاه تمدن بشری: یافته های باستان شناسی تاکید دارد تمدن بشری از منطقه غرب آسیا آغاز شده است دانشمندان معتقدند این عقبه تمدنی به عنوان یک صفت مطالبه گری در جوامع برای نقش آفرینی در نظام بین الملل موثر است.
  • خاستگاه ادیان الهی: ریشه همه ادیان الهی و خصوصا سه دین اسلام، یهود و مسیحی در منطقه غرب آسیا قرار دارد.
  • ادیان الهی در پی تحقق حکومت الهی و فراگیر مبتنی بر عدل هستند و این موضوع با منافع قدرت های استعماری در تضاد است.
  • موقعیت ژئوپلیتکی: غرب آسیا محل اتصال سه قاره آسیا، اروپا و افریقا است و به همین دلیل از اهمیت راهبردی بسیار بالایی برخوردار است.
  • راه های ارتباطی مهم: مهمترین راه های ارتباطی جهان مانند آبراهه های هرمز، باب المندب، سوئز، بسفر، داردانل، همچنین راه تاریخی ابریشم در منطقه غرب آسیا قرار دارد.
  • منابع انرژی: منطقه غرب آسیا بزرگترین ذخایر نفت و گاز جهان را در خود جای داده است که یک ثروت هنگفت است. صنایع قدرت های اقتصادی جهان به شدت نیازمند نفت و گاز منطقه هستند.
  • معادن زیر زمینی: غرب آسیا به لحاظ دارا بودن معادن نیز بسیار غنی است، سولفات، آهن، منگزیم ، روی و غیره به عنوان یکی دیگر از منابع ثروت منطقه و مورد نیاز اقتصاد جهانی است.
  • محل تشکیل حکومت جهانی ادیان: بر اساس آموزه های ادیان الهی حکومت جهانی الهی که مبتنی بر عدل است و با ظهور آخرین منجی آسمانی ( مهدی، ماشی، مسیح ، سوشیانت) شروع خواهد شد با مرکزیت غرب آسیا خواهد بود.
  • اهداف استعمار در منطقه:
  • تسلط بر راههای ارتباطی منطقه
  • تنگه هرمز: آبراهه ای میان ایران و عمان که خلیج فارس را به دریای عمان پیوند می دهد و یکی از مهمترین آبراهه های جهان محسوب می شود. روزانه حدود ۵۰درصد نفت مورد نیاز جهان از این آبراهه صادر می شود.
  • باب المندب: آبراهه ای میان کشور آسیایی یمن و کشورهای افریقایی اریتره و جیبوتی و در جنوب دریای سرخ است که این دریا را به خلیج عدن و دریای عمان و اقیانوس هند پیوند می دهد.
  • از گذشته های دور محل تردد کشتی های تجاری و نظامی بوده است. با ایجاد کانال سوئز اهمیت این آبراهه افزایش یافته است.
  • کانال سوئز: آبراهه ای در شبه جزیره سیناء (متعلق به کشور مصر) که در سال ۱۸۶۹ میلادی ایجاد شد و دریای سرخ را به دریای مدیترانه پیوند می دهد. این آبراهه سریعترین مسیر کشتی رانی اروپا و آسیا است و در حال حاضر بیش از ۷% تجارت جهانی از این کانال انجام می شود. تا پیش از حفر سوئز کشتی ها تجاری اروپا می بایست قاره آفریقا را دور می زدند تا به اقیانوس هند برسند.
  • تنگه بسفر: آبراهه ای که دریای سیاه را به دریای مدیترانه پیوند می دهد. این تنگه قاره آسیا را از اروپا جدا می کند و همچنین کشور ترکیه را به دو بخش آسیایی و اروپایی تقسیم می کند.
  • داردانل: آبراهه داردانل در شمال غربی ترکیه واقع است و دو دریای اژه و مرمره را به هم پیوند می دهد.
  • در واقع کشتی ها برای رسیدن به دریای سیاه و بالعکس ناگزیر از عبور از این آبراهه هستند.
  • کریدورهای زمینی: غرب آسیا به دلیل قرار گرفتن در حلقه ارتباط زمینی شرق آسیا و اروپا از دیرباز مهمترین راه های ارتباط میان این دو حوزه جغرافیایی محسوب شده است. جاده ابریشم که اکنون با توجه به رشد اقتصادی شرق آسیا خصوصا چین از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است و این کشور تاکنون سرمایه گذاری بسیار زیادی در احیاء این جاده کرده است. یا کریدور زنگزو در کشور ارمنستان که یک گذرگاه بسیار مهم و حیاتی به شمار می رود.
  • تسلط بر منابع انرژی و ثروت منطقه

نفت: منطقه غرب آسیا بزرگترین ذخایر نفتی جهان را در خود جای داده است. ذخایر نفت به عنوان یک کالای استراتژیک در غرب آسیا بیش از ۷۳% از ذخایر نفت جهان تخمین زده می شود.روزانه حدود۵۰% نفت مورد نیاز جهان از این منطقه تامین می شود.  برآوردها نشان می دهد که این ذخایر شناخته شده تا ۷۰ سال قادر به پاسخگویی به نیازهای جهان است.

گاز: گاز در کنار نفت به عنوان یک کالای بسیار با ارزش و استراتژیک محسوب می شود که در غرب آسیا ذخایر بزرگی از آن وجود دارد و در برخی کشورها مانند قطر مهمترین منبع درآمد محسوب می شوند. طبق برآوردها میزان ذخایر گاز شناخته شده منطقه ۸۸۲ تریلیون متر مکعب است که تا ۲۰۰ سال نیازهای جهان را می تواند تامین کند.

معادن: منطقه غرب آسیا سرشار از منابع معدنی مانند سنگ آهن، منگزیم، پتاسیم،گوگرد و غیره است که در اقتصاد جهانی از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است.

  • فروپاشی امپراطوری عثمانی

امپراطوری که حدود ۵۵۰ سال در جغرافیایی شامل ترکیه، سوریه، لبنان، عراق، فلسطین، اردن، شبه جزیره عربستان، مصر، لیبی، سودان، مراکش، صربستان، اکراین، کرواسی، بوسنی و هرزه گوین و غیره  بود و در سطح جهانی به عنوان یک رقیب جدی و خطرناک برای استعمار انگلیس و در کل، قدرت های اروپایی محسوب می شد. با توجه به قرار گرفتن همه  آبراهه های مهم منطقه(به غیر از تنگه هرمز) در کنترل این امپراطوری، تجارت کشورهای اروپایی خصوصا در حوزه ادویه و ابریشم و پنبه با مشکلات و هزینه های بالایی همراه بود.

  • جلوگیری از شکل گیری مجدد تمدن اسلامی

استعمار غرب همواره نگران از شکل گیری مجدد تمدن اسلامی است. تمدن اسلامی در قالب چندین حکومت در حوزه های مختلف سیاسی، نظامی، اقتصادی از غرب پیشی گرفته بود. آخرین مورد آن امپراطوری عثمانی بود که تا قلب اروپا نفوذ کرده بود. بر این اساس جلوگیری از تجدید تمدن اسلامی به عنوان یک اولویت برای استعمار غرب همواره مطرح بوده است.

  • گسترش و تعمیق نفوذ غرب در منطقه

جلوگیری از تجدید حیات تمدن اسلامی و تداوم سیطره بر منابع ثروت منطقه ایجاب می کند تا استعمار در منطقه نفوذی پایدار داشته باشد. جدای از حکومت های دست نشانده و وابسته، وجود یک رژیم پادگانی می تواند در گسترش این نفوذ کمک کند.

لوید جرج نخست وزیر وقت بریتانیا در این ارتباط می گوید: تشکیل یک پادگان مستعمره یهودی نشین در فلسطین برای منافع بریتانیا حیاتی است.

  • بسط هژمونی جهانی غرب

با توجه به ویژگی های منطقه غرب آسیا مانند موقعیت خاص جغرافیایی و دارا بودن منابع انرژی و معادن و غیره، استعمار این منطقه را هارتلند یا قلب جهان نامگذاری کرده است و تاکید دارد سلطه بر این منطقه مساوی با تحمیل اراده استعمار بر کل جهان است.

* ظرفیت هایی برای مداخله و تاثیر گذاری استعمار در منطقه

  • کثرت و پراکندگی اقوام: اقوام مختلفی در غرب آسیا زندگی می کنند. فارس، کرد، لر، عرب، بلوچ، تاجیک، ترک، آذری، و غیره. این تنوع اقوام و پراکندگی آنها در محیط جغرافیایی را استعمار به عنوان زمینه ای برای تفرقه و تفکیک در نظر گرفته است.
  • تنوع دینی: در غرب آسیا پیروان ادیان مختلف حضور دارند. اسلام، مسیحیت، یهودیت، زرتشتی، مندایی و غیره. استعمار این تنوع دینی را به عنوان فرصتی جهت مداخله در منطقه نگاه می کند.
  • تنوع مذهبی: غرب آسیا از تکثر مذهبی زیادی برخوردار است. خصوصا این تنوع در میان پیروان سه دین ابراهیمی و بالاخص اسلام بسیار زیاد و زمینه ای برای مداخله خارجی و اختلاف افکنی و درگیری های مذهبی محسوب می شود.
  • سابقه اختلاف و درگیری بر مبنای قوم گرایی و مذهب: تاریخ خاورمیانه درگیری های قومی و مذهبی را در خود جای داده است. این درگیری های نوعی بی اعتمادی و دشمنی را در میان برخی از پیروان این مذاهب نهادینه کرده است.
  • توزیع منابع ثروت:

تقسیم مرزهای جغرافیایی منطقه بر اساس توافق سایکس – پیکو موجب شده تا برخی کشورها به لحاظ منابع ثروت بسیار غنی باشند مانند عربستان، امارات متحده عربی، قطر، عمان، کویت و برخی دیگر جزو کشورهای فقیر محسوب می شوند مانند اردن و یمن. این توزیع نابرابر ثروت زمینه ای  برای مداخله قدرت های خارجی در منطقه به شمار می آید.

  • ترسیم حدود جغرافیایی و محدودیت های دسترسی :

مرزهای کشورها به گونه ای ترسیم شده است که برخی کشورها دارای محدودیت هایی برای دسترسی به کشورهای دیگر جهان داشته باشند. این محدودیت ها موجد ناامنی در سطح منطقه شده است.

  • تمنای قدرت و حاکمیت در برخی اقوام و طوایف:

برخی از اقوام و طوایفی که در سطح منطقه حضور دارند با تحریک قدرت های خارجی مطالبه جدا شدن از کشور مادر و تشکیل یک کشور خاص قومیتی را مطرح می کنند.

اقدامات استعمار در راستای اهداف

  • فرستادن جاسوسان به منطقه جهت شناخت بیشتر جوامع جهت برنامه ریزی برای نفوذ تحت عنوان مستشرق.
  • فرستادن افراد برای نفوذ در ساختار سیاسی و اجتماعی جوامع منطقه تحت عناوینی چون پزشک، مربی نظامی، تولید کننده سلاح و غیره
  • یار گیری از میان اقوام مختلف و ساختار سیاسی برای پیشبرد اهداف، خصوصا از طریق وام دادن به شاهزادگان و درباریان
  • تحریک حکومت های منطقه برای تقابل با یکدیگر با هدف تضعیف نظامی و اقتصادی جوامع مانند تحریک ایران دوره صفوی به جنگ با عثمانی
  • تحریک قومیت های مختلف درون حکومت ها برای جدا شدن از حکومت مرکزی و تجزیه کشورها مانند جدا کردن افغانستان و بحرین از ایران
  • سازماندهی شورش های داخلی علیه قدرت ها مانند شورش اعراب علیه امپراطوری عثمانی
  • حمله نظامی به کشورهای منطقه جهت تضعیف، سرنگونی و تجزیه و نهایتا تحت استعمار درآوردن آنها
  • تعریف مرزهای جغرافیایی دارای بحران با هدف مدیریت و استمرار تقابل حکومت های شکل گرفته که موجب وابستگی بیشتر آنها به استعمار می شود
  • برنامه ریزی و سازماندهی یهودیان اروپا جهت خروج از آن قاره و مهاجرت به فلسطین تحت پروژه صهیونیسم
  • کمک به اشغال فلسطین از سوی یهودیان و حذف ظرفیت های مقاومت در جامعه فلسطین توسط دولت نظامی انگلیس
  • کمک به تاسیس دولت یهودی در فلسطین و سازماندهی برای استمرار حمایت های سیاسی، نظامی، اقتصادی جهت ادامه حیات اسرائیل

*اهداف تاسیسی اسرائیل از نگاه جریان صهیونیسم جهانی:

سیاستمداران غربی در سخنان، نامه ها و یا پیام هایی به اهداف تاسیسی اسرائیل در قلب غرب آسیا اشاره کرده اند.

نامه تئودور هرتزل (بنیانگذار صهیونیسم) به سیسل رودز فرمانده ارتش استعماری بریتانیا؛
« از شما دعوت می شود که در ساختن تاریخ به ما کمک کنید … این موضوعی مربوط به انگلیسی ها نیست ، بلکه به یهودیان مربوط می شود. خوب شما می پرسید که چگونه من در مورد کاری به شما مراجعه کرده ام که در راستای کارها و اقدامات روزانه ی شما نیست ؟ واقعا چرا ؟  زیرا صهیونیسم یک جریان استعماری است و دولت بریتانیا نیز یک دولت استعماری است.

دولت یهود به عنوان بخشی از دیوار دفاعی استحکامات غرب در آسیا خواهد شد و سمت ژاندارمی تمدن غرب را در مقابل آنچه «توحش» یا «بربریت» نامیده می‌شود، برعهده خواهد گرفت.

جان کلام آنکه سپر بلای غرب در مقابل تاخت و تاز آسیاییان خواهد بود.»

ئودور هرتزل طی مقاله ای در این ارتباط نوشت: «انگلستان با تملکات و ثروتش در آسیا برای بدست آوردن کوتاه ترین راه به هندوستان از طریق فلسطین به صهیونیسم توجه دارد. سیاستمداران انگلیسی اولین کسانی بودند که نیاز به گسترش قلمرو استعماری را احساس کردند و از همین روست که اکنون پرچم انگلیس در سراسر اقیانوس ها در اهتزار است. این مسائل باید مرا معتقد سازد که در انگلستان اندیشه یهودی صهیونیسم که اندیشه ای استعماری است. به سهولت و به سرعت در شکل جدیدش قابل درک است».

سیسیل رودز که از آن با عنوان معمار استعمار بریتانیا یاد می کنند، می گوید:

« برای نجات چهل میلیون انگلیسی از یک جنگ داخلی ، وظیفه ی ما سیاستمداران است که سرزمین های جدیدی بدست آوریم.

با بدست آوردن سرزمین های جدید می توانیم بخشی از این جمعیت را در آنجا جای دهیم و بازارهای جدید فروش برای کالاهای تولید شده بدست آوریم.»

تئودر هرتزل در تبیین جریان صهیونیسم با سیاستمداران آلمانی:

« نهضت من در دو جبهه می تواند کمک برساند ، از طریق کم کردن تدریجی طبقه  یهودی کارگر مازاد  و از طریق به کار انداختن سرمایه بین المللی» .

روزنامه  لیبرال منچستر گاردین در شماره بیست و ششم نوامبر ۱۹۱۵ در مقاله‌ای از نگاه لوید جرج نخست وزیر وقت بریتانیا  می نویسد:«همه آینده امپراتوری دریایی بریتانیا در گرو آن است که فلسطین دولت حائلی شود با جمعیتی از قومی سخت میهن‌پرست.»

لرد جیمز آرتور بالفور؛ درصفحه ۷ جلد چهارم از مجموعه اول اسناد سری سال های ۱۹۱۹ تا ۱۹۳۹ وزارت خارجه انگلیس منتشره به سال ۱۹۵۲یادداشت لرد جیمز آرتور بالفورآمده است: «ما قصد نداریم احساسات ساکنان فعلی فلسطین را مورد توجه قرار دهیم اگر چه یک کمیسیون آمریکایی قصد بررسی و تحقیق در این موضوع را دارد. چهار قدرت بزرگ به صهیونیسم متعهدند چه آنها باطل باشند یا حق، خوب باشند یا بد. آنها عمیقا ریشه در سنت های قدیمی دارند و نقشی تعیین کننده در نیازهای امروز و آرزوهای آینده دارند. صهیونیسم دارای اهمیتی است که به تمایل ۷۰۰ هزار عرب ساکن این سرزمین قدیمی برتری دارد.»

لرد پالمرستون نخست وزیر اسبق بریتانیا:

«فلسطین که حلقه ارتباطی ۳ قاره جهان به شمار می‌رود، در واقع کلید آسیاست. این سرزمین هم برای شرق و هم غرب نقش محوری دارد و موقعیت آن برای کشورهای شمال و جنوب یکسان است.

هیچ سرزمین دیگری در جهان را نمی‌توان از لحاظ موقعیت، با فلسطین قابل قیاس دانست. آیا قدرت‌های اروپایی بدون جنگ و خونریزی طولانی با دیگران، می‌توانند این سرزمین را تصرف کنند؟ با این همه، برای مردم اروپا هنوز یک راه‌ حل باقی مانده است و می‌توانیم راه را برای تحقق این راه‌حل، هموار کنیم. می‌توان مساله شرق را با گشودن دروازه‌های فلسطین به روی قوم یهود حل کرد.»

یادداشت حییم وایزمن در روزنامه منچستر گاردین به سال ۱۹۱۴:

«اگر فلسطین جزو قلمروی نفوذ انگلستان در‌آید و اگر انگلستان اسکان یهودیان را به عنوان وابستگان خود در آن سرزمین ترغیب کند، در طول ۲۰ یا ۳۰ سال حدود یک میلیون یهودی یا شاید بیشتر در فلسطین خواهیم داشت و آنها می‌توانند کشور را توسعه دهند، تمدن را به آن سرزمین برگردانند و خط حفاظتی بسیار مؤثری برای کانال سوئز فراهم آورند.»

دیوید لوید جرج،  نخست وزیر اسبق بریتانیا: « ایجاد یک پادگان مستعمره‌ نشین یهودی در سرزمین باستانی فلسطین برای حفظ مصر و کانال سوئز بسیار مهم است.»

حییم وایزمن با توصیف فلسطین یهودی به عنوان حلقه اصلی زنجیره امپراتوری بریتانیا می گوید: «بریتانیا به یک پایگاه در منطقه‌ای در میان کشورهای مجاور کانال سوئز نیاز دارد تا بتواند هنگام بروز مشکل، راه ارتباطی امپراتوری را همچنان باز نگاه دارد.»

ماکس نوردو از رهبران صهیونیست اوایل قرن بیستم «:آن زمان فرا رسیده بود که اگر صهیونیستی وجود نمی‌داشت، بریتانیای کبیر آن را اختراع کند.»

این سخن بارها از سوی سیاستمداران جدید غربی مانند جوبایدن رئیس جمهور فعلی امریکا تکرار شده است که تاکید کرده است که حتی اگر اسرائیل وجود نداشت ما یعنی غرب باید آن را ایجاد می کردیم.

*  نقش ناپلئون بناپارت در شکل گیری ایده کشور یهودی

ناپلئون نخستین سیاستمدار اروپایی بود که به طور علنی از تشکیل کشور یهودی در سرزمین فلسطین سخن گفت. وی در آوریل ۱۷۹۹ پیام مهم خود را با عنوان «وارثان مشروع سرزمین اسرائیل» مطرح کرد و از یهودیان خواست برای تحقق آرمان خود بپا خاسته و در کنار وی حضور پیدا کنند.

منابع تاریخی بر این مسئله توافق نظر دارند که ناپلئون در راستای تامین هزینه های جنگی خود با مطرح کردن مسائل دینی برای یهود، تلاش می کرد از اموال و دارایی هایی آنها برای تامین هزینه لشکرکشی به شامات استفاده کند و از این فرصت برای صف آرایی در برابر انگلیس استفاده کند. همچنین هزینه اشغال مصر را با کمک نیروهای یهودی مستقر در فلسطین کاهش دهد.اما با شکست وی در جنگ و بازگشت به فرانسه مرحله جدیدی از سوء استفاده از یهودیان آغاز شد.

وی پس از ناکامی در سیطره بر مصر و شامات از گروه های یهودی ساکن در فرانسه خواست مجلس سنهدرین (بالاترین کمیته قضایی در تاریخ یهود) را تشکیل دهند. این شورا در راستای تاکید بر برابری یهود با فرانسوی ها و آغاز شکل گیری ایده کشور یهودی در فلسطین برگزار شد. وعده ناپلئون درباره تشکیل کشور برای یهودیان، پایه گذار تفکر جدی و عملی یهودیان به مساله باطل و دروغین «سرزمین اسرائیل» بود. در واقع این ناپلئون بود که به طور جدی بحث سرزمین را برای یهود زنده کرد.

البته پس از شکست های ناپلئون، یهود به این فکر افتادند که ایده خود را با قرار گرفتن در آغوش کشورهای دیگر نظیر انگلیس، آلمان، روسیه و یا اتریش پیگیری کنند.

*اسرائیل از تئوری تا تاسیس

  • مدیریت جنبش صهیونیستی

از میانه سده هفدهم میلادی که نخستین جنبش صهیونیستی در اروپا تحت عنوان دوستداران صهیون شکل گرفت؛ استعمار مجموعه ای از اقدامات را برای ایجاد یک دولت پادگانی از یهودیان در فلسطین را در دستور کار قرار داد: سازمان دهی یهودیان اروپا در جنبش صهیونیستی- افزایش فشار به جوامع یهودی برای مهاجرت از اروپا در پروژه یهود ستیزی – تشکیل آژانس یهود و صندوق ملی یهود با نام کرن کایمت- انتقال یهودیان به فلسطین در دوره های زمانی مختلف – ایجاد مجتمع های کشاورزی و صنعتی یهود در فلسطین.

  • مدیریت فروپاشی امپراطوری عثمانی
  • مدیریت جنگ های متعدد با امپراطوری عثمانی (جنگ های روسیه با عثمانی – جنگ های ایران صفوی باعثمانی- جنگ های انگلیس با عثمانی – جنگ های فرانسه با عثمانی)
  • مدیریت شورش های داخلی علیه عثمانی( شورش عرب ها به رهبری شریف حسین- نفوذ یهودیان دونمه در ارکان سیاسی؛ نظامی و اقتصادی ترکیه که بعدها منجر به شورش ترک های جوان و سقوط عبدالحمید دوم شد)
  • راه اندازی جنگ اول جهانی و سازمان دهی حملات گسترده به سرزمین های عثمانی و همزمان سازمان دهی شورش های داخلی
  • طرح تجزیه امپراطوری عثمانی در سال ۱۹۱۶ که به قرارداد سایکس – پیکو مشهور شد میان فرانسه و انگلیس
  • اعلام رسمی طرح استعمار برای ایجاد دولت پادگان یهودی در فلسطین با اعلامیه وزارت خارجه انگلیس موسوم به اعلامیه بالفور مبنی بر موافقت انگلیس با تشکیل یک وطن یهودی در فلسطین در سال ۱۹۱۷
  • استقرار حکومت نظامی انگلیس بر فلسطین پس از بیرون راندن حاکمان عثمانی توسط شورشیان عرب به رهبری شریف حسین حدود یک ماه پس از اعلامیه بالفور
    • تشکیل دولت صهیونیستی در فلسطین
  • تعیین قیمومیت انگلیس بر فلسطین با ماموریت تحقق اعلامیه بالفورتوسط جامعه ملل متحد و معرفی یک نظامی یهودی انگلیس به نام هربرت ساموییل به عنوان رییس دولت سرپرست انتقال گسترده یهودیان به فلسطین و مصادره و واگذاری تدریجی زمین های فلسطینیان به یهودیان و همزمان سرکوب اعتراضات فلسطینیان (قیام براق- قیام شیخ عزالدین قسام و…) و آموزش و تجهیز نظامی گروه های تروریستی یهودی مانند ارگون؛ هاگانا؛ پالماخ و اشترن توسط دولت سرپرست
  • تصویب قطعنامه ۱۸۱ مجمع عمومی سازمان ملل متحد مشهور به قطعنامه تقسیم فلسطین. بر اساس این قطعنامه فلسطین به سه منطقه یهودی نشین ( ۵۴٪)، فلسطینی نشین (۴۴٪ ) و منطقه تحت کنترل جامعه بین المللی یعنی بیت المقدس( ۲٪) تقسیم شد. این در حالی بود که فلسطینیان بیش از دو سوم جمعیت فلسطین را تشکیل می دادند و در بسیاری از مناطقی که یهودی نشین معرفی شده بود، یا اساسا یهودی سکونت نداشت و یا در اقلیت بودند. البته یهودیان این تقسیم را مجحف دانستند و در اعتراض به این موضوع، کنت برنادوت شاهزاده سوئدی فرستاده سازمان ملل را ترور کردند.
  • در سال ۱۹۴۸انگلیس قیمومیت بر فلسطین را پایان یافته اعلام می کند. این در حالی است که حجم زیادی از تسلیحات و تجهیزات نظامی به همراه نظامیان کارآزمده یهودی ارتش انگلیس در فلسطین باقی ماندند همین افراد با سازمان های تروریستی صهیونیستی ارگون: هاگانا؛ پالماخ و اشترن؛ ارتش صهیونیستی را بنیان نهادند.
  • همزمان با خروج انگلیس از فلسطین؛ بن گوریون که بعدا اولین نخست وزیر رژیم صهیونیستی شد؛

تاسیس اسراییل را اعلام و دستور حمله به شهرها و روستاهای فلسطینی را صادر کرد که با قتل عام وسیع فلسطینیان و آوارگی بیش از ۷۵۰ هزار نفر همراه بود.

  • اقدامات اشغالی و تثبیتی
  • کمتر از چند ساعت بعد از اعلام تاسیس دولت صهیونیستی برخی قدرت های استعماری مانند امریکا و شوروی؛ اسراییل را به رسمیت شناختند این در حالی بود که صهیونیست ها بر کمتر از ۵٪ درصد جغرافیای فلسطین کنترل داشتند!
  • ارتش صهیونیستی با هدف گسترش مناطق اشغالی و تخلیه شهرها و روستاها از جمعیت فلسطینی، قتل عام های سازمان یافته را در پیش گرفت که جنایات دیر یاسین و کفر قاسم نمونه های مشهور آن محسوب می شود.
  • بنیاد رژیم صهیونیستی بر جنگ نهاده شده است و طی سال های ۱۹۴۸؛ ۱۹۴۹؛ ۱۹۵۶؛۱۹۶۷؛۱۹۶۸؛۱۹۶۹؛۱۹۷۳؛ ۱۹۸۱؛۱۹۸۲ وارد جنگ ها و درگیری هایی با کشورهای لبنان؛ مصر سوریه واردن و گروه های مختلف فلسطینی شده است و در این فرایند با حمایت های سیاسی؛ نظامی و تسلیحاتی که از قدرت های استعماری دریافت می کرد موفق شد کل جغرافیای فلسطین و بخش هایی از سوریه و لبنان را نیز اشغال کند.
  • نتیجه این دوره از اقدامات شکاف در جهان عرب؛ خارج شن مصر از جبهه مخالف اسراییل با امضا قرارداد سازش کمپ دیوید در سال ۱۹۷۸ و ناامیدی گروه های مبارز فلسطینی از پیروزی بر اسرائیل ۰ این گروه ها مبتنی بر تفکرات چپ و مارکسیستی و ناسیونالیستی بودند) و آغاز عقب نشینی گام به گام از عرصه مبارزه گری و ورود به مرحله تسلیم پذیری در مقابل دشمن صهیونیستی است.
    • فروپاشی اسرائیل از تئوری تا کنون
  • انقلاب اسلامی ایران و طرح اولویت فلسطین

– انقلاب اسلامی در ایران در سال ۱۹۷۹به پیروزی می رسد. سفارت اسرائیل در ایران برچیده شده و نخستین سفارت فلسطین در جهان، در تهران با حضور یاسر عرفات رهبر سازمان آزادی بخش فلسطین، افتتاح می شود و شعار “اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود” به عنوان راهبرد انقلاب اسلامی در سیاست منطقه ای ایران مطرح می شود.

–  پدیدار شدن جنبش های نوین مقاومتی با الهام از انقلاب اسلامی و با تاکید بر آموزه های اسلامی در فلسطین و منطقه : جهاد اسلامی فلسطین- جنبش مقاومت اسلامی فلسطین حماس – حزب الله لبنان از جمله این جنبش ها هستند و البته برخی جنبش های چپ منطقه ای نیز به اصلاحات عقیدتی دست زدند.

– استعمار در واکنش به موج استقبال از انقلاب اسلامی و گسترش جنبش های اسلامی در فلسطین و منطقه در گام نخست؛ جنگ حزب بعث عراق علیه ایران را مدیریت کرد و با تبلیغات وسیعی آن را یک جنگ مذهبی و قومی معرفی کرد تا اولویت فلسطین را از عرصه سیاسی ایران خارج کرده و در گام بعدی با قرارداد اسلو شکاف در جامعه فلسطینی و ممانعت از گسترش مقاومت اسلامی در فلسطین را هدف گذاری کند. اما ایران همچنان آرمان فلسطین را به عنوان اولویت حفظ کرد و با آموزش و سازمان دهی جوانان لبنانی؛ یک جریان قدرتمند مقاومتی در لبنان را پایه گذاری کرد که اسراییل را وادار به خروج از لبنان کرد.

– در عرصه فلسطین هم دو انتفاضه فراگیر شکل گرفت( ۱۹۸۷ و ۲۰۰۰) و برآیند این دو انتفاضه خروج اسراییل از غزه و پایان ۳۸ سال اشغال این منطقه در سال ۲۰۰۵ و مطرح شدن مقاومت غزه به عنوان یک نیروی بازدارنده است. با پیروزی حماس در انتخابات فلسطین در سال ۲۰۰۶ مقاومت به عنوان یک جریان مشروع در مقابل جریان سازش اسلو، مشروعیت مردمی و انتخابی نیز پیدا کرد.

*   شکست ارتش صهیونیستی و فروپاشی اسطوره شکست ناپذیری

– ارتش رژیم صهیونیستی با توجه به تقویت و نوسازی مستمری که از سوی استعمار می شود همواره به عنوان مهمترین ابزار پیشبرد اهداف اشغالگرانه مطرح بود اما این ارتش از سال ۲۰۰۶ میلادی کارآمدی خود را در مقابل محور مقاومت از دست داد. محور مقاومت با ابداع جنگ نامتقارن عملا برتری تسلیحاتی و تجهیزاتی ارتش اسراییل را به چالش کشید و آن را در رسیدن به اهداف جنگی ناکام گذاشت. جنگ ۳۳ روزه لبنان نقطه آغاز این فروپاشی نظامی بود و جنگ های سه گانه با غزه در سال های ۲۰۰۸ – ۲۰۱۲ و ۲۰۱۴  و نیز دیگر جنگ های کوتاه مدت با غزه، روایتگرناکامی ماشین جنگی اسراییل در اشغال مجدد غزه و نیز ظهور مقاومت غزه به عنوان یک قدرت بازدارنده و موثر بود.

*  تلاش برای مهار و حذف مقاومت

– موج بیداری اسلامی در جوامع عربی و ناتوانی رهبران سیاسی و مردمی این جوامع در اتحاد فراگیر و سهم خواهی های جریانی؛ فرصتی ایجاد کرد تا استعمار با فعال سازی تروریسم تکفیری هزینه های مقاومت در منطقه را افزایش داده و فلسطین را از اولویت جهان اسلامی خارج سازد. اما محور مقاومت هوشیارانه به کمک عراق و سوریه در جنگ با تروریسم تکفیری ورود کرد و عملا این طرح خطرناک استعماری را تضعیف و به سمت نابودی سوق داد و همزمان اولویت فلسطین را هم حفظ کرد.

– افزایش فشارها به ایران به بهانه فعالیت های هسته ای  تحریم و منزوی کردن آن؛ راهکار دیگر استعمار برای حذف مقاومت در منطقه بود. اما ایران با مدیریت پرونده هسته ای و توافق هسته ای عملا بخشی از اهداف استعمار یعنی منزوی سازی ایران در عرصه بین الملل را خنثی کرد و با انتخاب راهکار اقتصاد مقاومتی؛ استعمار را در نیل به بسیاری از اهداف در تحریم ایران ناکام گذاشت.

– افزایش تحرکات نظامی برای تحدید فعالیت های نظامی ایران در خلیج فارس و منطقه از دیگر سیاست های استعمار با کمک اسراییل و برخی رژیم های وابسته منطقه بود: حمله اسراییل به پایگاه T4 سوریه که به شهادت تعدادی از نیروهای ایران منجر شد با پاسخ موشکی سنگین به ۴۰ پایگاه مهم اسراییل در بلندی های جولان همراه شد. تجاوز هوایی امریکا به آب های سرزمینی ایران در خلیج فارس با واکنش فوری و سرنگونی پهباد متجاوز گرانقیمت ۲۲۰ میلیون دلاری ترایتون امریکا همراه شد.

توقیف نفتکش ایرانی در جبل طارق توسط انگلیس با توقیف نفت کش انگلیسی در خلیج فارس همراه شد. ترور سردار سپهبد قاسم سلیمانی در عراق توسط امریکا با حمله موشکی سنگین ایران به بزرگترین و مهمترین پایگاه منطقه ای امریکا در منطقه یعنی عین الاسد پاسخ داده شد.

در واقع ایران این پیام را به استعمار ارسال کرده است که محور مقاومت به رهبری ایران “راهبرد انگشت بر ماشه” را برگزیده است و این سیاست در ضمن امیدی در دل جوامع اسلامی ایجاد کرده است و منطقه به سمت خیزش های فراگیر مقاومتی حرکت کرده است و همین مساله موجب شده تا استعمار به فکر کاهش حضور و مداخله خود در منطقه بیفتد. به عبارت دیگر اسراییل در آینده منطقه جایی ندارد.

* طرح صلح ابراهام تلاشی برای حذف مقاومت از منطقه

رژیم صهیونیستی بر اساس همین نگرانی با کمک امریکای دوران دونالد ترامپ و نیز رژیم های عربی خلیج فارس و در راس آنها دولت سعودی و دولت بن زاید، کوشید به بهانه عادی سازی روابط، به مرزهای جنوبی ایران نزدیک شود و ضمن تلاش برای تشکیل یک ائتلاف عربی – صهیونیستی به بهانه مقابله با ایران، مجموعه ای از تهدیدات علیه منافع ملی ایران را پیگیری کند. جنگ کشتی ها و نیز اقدامات تروریستی علیه دانشمندان و نیروگاه های هسته ای ایران از جمله این اقدامات است. هرچند برخی معتقدند که این اقدامات علیه ایران در رژیم صهیونیستی مورد اجماع نبوده و این نتانیاهو است که با هدف تقویت جایگاه خود در ساختار قدرت رژیم صهیونیستی، این وارد این فرایند کرده است. اما کارشناسان معتقدند که مجموعه ساختار قدرت در اسرائیل نگران قدرت رو به گسترش ایران هستند و در مورد این اقدامات اجماع دارند.

پاسخ قاطعانه ایران و همپیمانان به مجموعه  فشارها و تهدیدات امریکایی و صهیونیستی مانند افزایش ظرفیت غنی سازی اورانیوم به ۶۰ درصد و نیز مجموعه رزمایش های نظامی و رونمایی از توانمندی های نظامی مانند موشک فرا صوت حاج قاسم و یا موشک کروز ابومهدی، توقیف کشتی کره ای، حملات متقابل به کشتی های تجاری صهیونیستی، نیز انفجار در کارخانه تسلیحاتی و موشکی تامر در فلسطین اشغالی، نشت آمونیاک در حیفا، حمله به پایگاه موساد در اقلیم کردستان عراق و کشته شدن بیش از ۱۰ افسر اطلاعاتی اسرائیل و نهایتا موشک هایی که در منطقه مشهور ترین پایگاه هسته ای اسرائیل در دیمونا فرود آمدند را در شمار واکنش ایران به این تهدیدات محسوب می کنند.

  • ضعف استراتژیک اسرائیل

کارشناسان معتقدند اسرائیل در ضعیف ترین شرایط خود در تاریخ ۷۶ ساله اشغال فلسطین قرار دارد. تاجائیکه کارشناسان صهیونیست به شدت نگران وقوع جنگ فراگیر نه با همه حقله های مقاومت و یا ایران مقتدر، بلکه حتی با غزه تنها و یا حزب الله تنها و حتی سوریه درگیر در جنگ تروریستی بودند.

به عبارت دیگر توان بازدارندگی اسرائیل در پایین ترین سطح خود قرار دارد و در چنین شرایطی به نظر می رسد صهیونیست ها دچار هراس شده اند زیرا اگر محور مقاومت تصمیم بگیرد ابتکار عمل در درگیری را به دست بگیرد، این رژیم قادر به تامین منافع خود نخواهد بود.

سفر مسئولان نظامی و امنیتی اسرائیل به امریکا پس حوادث تامر، حیفا و حملات موشکی به نزدیکی دیمونا بر همین اساس انجام شده است. کارشناسان خبر تشکیل یک کمیته مشترک امریکایی – اسرائیلی با هدف بررسی موارد امنیتی در باره ایران را نوعی دلگرمی دادن به اسرائیل توصیف می کنند.

این درحالی است که خود امریکا نیز در معادله با ایران تلاش دارد از تشدید تنش ها پرهیز کند و در کنار آن شاهد فرایند تنش زدایی در سطح منطقه و تلاش رژیم های عربی پیشتاز در وابستگی به غرب و صهیونیسم برای حل و فصل مشکلات خود با ایران و همگرایی با آن نیز هستیم.

* عملیات طوفان الاقصی ؛ ضربه ترمیم ناپذیر

عملیات طوفان الاقصی ثابت کرد که نگرانی کارشناسان صهیونیست از ناتوانی رژیم صهیونیستی پس از وقوع یک جنگ فراگیر با یکی از حلقه های محور مقاومت بی دلیل نبوده است.

در هفتم اکتبر ضربه ای که به این رژیم وارد شد یک ضربه راهبردی و بسیار سنگین موجودیتی بود تا جائیکه برخی رسانه ها اعلام کردند که گزارش سفارتخانه های غربی به دولت های متبوعشان حکایت از ترس و وحشت بسیار زیاد در میان مسئولین رژیم و فرماندهان نظامی آن داشته تا جائیکه امکان هر تصمیمی را از آنان سلب کرده است.

به همین دلیل شاهد حضور حمایتگرانه رهبران کشورهای غربی در تل آویو و نیز مشارکت میدانی و فرماندهی جنگ توسط نظامیان امریکایی هستیم. در کنار آن حجم عظیمی از تسلیحات و تجهیزات جنگی غربی به رژیم صهیونیستی اهدا می شود. غرب به شدت نگران شده است زیرا می داند که حذف اسرائیل از منطقه به معنی سقوط آزاد هژمون غرب است که در واقع هژمون صهیونیسم است. این همان نکته ای است که بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی در مصاحبه با فاکس نیوز با نگرانی و با هدف انتقال این نگرانی به غرب صهیونیسم، تاکید می کند که رژیم صهیونیستی برای حفظ موجودیت خود و نیز حفاظت از غرب و آنچه که وی آن را جهان آزاد خواند، ناگزیر به پیروزی در جنگ پس از طوفان الاقصی است. همچنین تاکید توام با نگرانی یواو گالانت وزیر جنگ رژیم صهیونیستی مبنی بر اینکه اسرائیل باید در این جنگ پیروز شود و حماس را شکست دهد زیرا در غیر این صورت در جغرافیای منطقه اسرائیلی وجود نخواهد داشت در همین ارتباط معنا پیدا می کند.

  • تاثیر عملیات طوفان الاقصی بر نظام منطقه ای و جهانی

سوال این است؛ نتیجه این جنگ چه تاثیری بر صف بندی های جهانی خواهد داشت؟ در صورت پیروزی رژیم صهیونیستی نظام منطقه ای و نظام بین المللی چه شکلی بخود خواهد گرفت؟ در صورت شکست اسرائیل و پیروزی مقاومت، نظام منطقه ای و بین المللی چگونه ترسیم خواهد شد؟

نگارنده بر این باور است که در صورت پیروزی اسرائیل و شکست مقاومت شاهد تعمیق و نهادینه شدن هژمون فعلی غرب به رهبری امریکا در جهان خواهیم بود که همراه با اجرای یک به اصطلاح “سایکس – پیکوی” جدید هم در منطقه و هم در دیگر نقاط جهان خواهد بود. نظام آینده غرب نمی تواند کشورهایی با وسعت بالا و جمعیت زیاد را تحمل کند لذا به سمت تجزیه کشورها حرکت خواهد کرد تا کشورهایی “ذره ای” متعددی ایجاد شود که به دلیل فقدان عمق استراتژیک (وسعت کوچک و جمعیت اندک) برای بقا ناگزیر از وابستگی مستمر است.

  • بازیگران بین المللی رقیب امریکا

از سوی دیگر قدرت های جهانی دیگر که به نوعی رقیب برای غرب محسوب می شوند نیز از این فرایند متاثر می شوند و نسبت به امریکا بسیار ضعیف تر از شرایط کنونی خواهند شد.

امریکا اکنون ۳ رقیب در سطح جهانی دارد.

  • اتحادیه اروپا که با تعریف پول واحد و پارلمان واحد عملا هم در بعد اقتصادی وهم به نوعی در بعد سیاسی رقیب امریکا محسوب می شود و از نگاه تئورسین های امریکایی باید از هم فرو بپاشد. حمایت امریکا از خروج انگلیس از اتحادیه اروپا موسوم به “بریگزت” در همین چارچوب انجام شد.
  • جمهوری فدرال روسیه که یک قدرت نظامی رقیب برای امریکا و غرب محسوب می شود.
  • جمهوری خلق چین که یک قدرت اقتصادی بسیار بزرگ و با رشد بسیار سریع است و این قدرت اقتصادی موجب شده تا در بعد نظامی نیز حرف هایی را به عنوان یک قدرت بزرگ جهانی داشته باشد.
  • اتحادیه اروپا و وابستگی به امریکا

هر سه این رقبای قدرتمند امریکا که اکنون کاملا توسط صهیونیسم جهانی تسخیر شده است، به نوعی ادامه بقایشان به غرب آسیا وابسته است. اتحادیه اروپا به شدت وابسته به منابع انرژی و معادن غرب آسیا و در صورت توقف و یا محدود شدن و افزایش بهای نفت و گاز و دیگر مواد خام معدنی، اقتصاد اروپا به معنی حقیقی کلمه ورشکست خواهد شد و لذا هریک از این کشورها سعی خواهد کرد به صورت مجزا ارتباطات خود را امریکا تعریف کند که آن هم مستلزم دادن امتیازات بیشتر و البته وابستگی بیشتر به آن است.

  • اهمیت غرب آسیا برای روسیه

کشور روسیه خود یکی از بزرگترین صادرکنندگان نفت و گاز در جهان است و این کشور پهناور ۲۷ قومیتی مهمترین منابع درامدی اش صادرات نفت و گاز و منابع معدنی است که البته بازار اروپا کم هزینه ترین بازار برای روسیه محسوب می شود.

با کنترل بیش از پیش صهیونیسم بر غرب آسیا عملا مدیریت صادرات انرژی و حتی بازار مصرف منطقه در اختیار این جریان قرار می گیرد و با تامین نیاز جهانی از این منطقه با کاهش قیمت آن عملا بر درامدهای روسیه تاثیر کاهنده خواهد گذاشت و همزمان با فعال سازی گسل های قومیتی ۲۷ گانه در روسیه، این کشور را در یک پروسه زمانی به سمت تجزیه سوق خواهد داد. خصوصا که جوامع روسی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و نیز انقلاب های رنگی و برخی حرکت های اعتراضی را تجربه داشته اند. کما اینکه مراکز پژوهشی امریکا کشور روسیه را در اعداد تهدیدات امنیتی امریکا تعریف کرده اند و تاکید دارند که کشوری بنام روسیه باید از جغرافیای جهان حذف شود و یا اینکه یک کشور کوچک و کاملا بی خطر در بخشی از جغرافیای فعلی روسیه باشد.

  • اهمیت غرب آسیا برای چین

کشور چین هم با قریب یک و نیم میلیارد جمعیت با اقتصاد رو به رشد با شتاب بالا است. چین نیز یک کشور با قومیت های مختلف است وداعیه های تاریخی قومیتی در این کشور قابل احیاء هستند. فعلا اقتصاد فعال و پر رونق چین اجازه فعال شدن گسل ها را نمی دهد اما اگر این اقتصاد آسیب ببیند و رشد آن متوقف و یا کند شود و درامدها با کاهش روبرو شود، با توجه به عبور چین از دوران مائو و تجربه زندگی توام با رفاه و مشاهده زرق و برق غرب، در کنار تجربه سال های متمادی از جریان سازی و نفوذ جریان صهیونیسم در چین در پوشش برنامه های اقتصادی و فرهنگی و غیره، باید منتظر فعال شدن این گسل ها بود. سیر کردن شکم یک و نیم میلیارد نفر نیازمند اقتصادی بسیار قدرتمند است.

نیاز صنایع چین به نفت و گاز غرب آسیا و نیز حفظ بازار های مصرف از طریق دسترسی آسان از اهمیت راهبردی برای چین برخوردار است و به همین دلیل شاهد سرمایه گذاری های هنگفت در راستای “یک کمربند و یک راه” از سوی چین هستیم. اگر اسرائیل پیروز شود همانگونه که گفته شد سلطه صهیونیسم جهانی به رهبری امریکا بر منطقه غرب آسیا عمیق تر و صریح تر خواهد شد و با توجه به اینکه این جریان چین را یک تهدید جدی در ابعاد اقتصادی در گام اول و یک تهدید نظامی و امنیتی در گام بعدی می داند، با تحدید صادرات نفت و گاز به چین و یا افزایش بهای آن همچنین ایجاد محدودیت در شاهراه های حیاتی اقتصادی چین عملا رشد اقتصادی چین به مخاطره افتاده و در یک پروسه زمانی ۱۰ الی ۲۰ ساله چین به یک کشور ضعیف تبدیل خواهد شد که ناگزیر از باج دهی در ابعاد امنیتی، سیاسی و حتی ارضی خواهد شد.

  • شکست اسرائیل، شکست هژمون جهانی غرب

اما اگر این جنگ با پیروزی مقاومت و شکست اسرائیل همراه شود؛ هژمون جهانی فعلی سقوط آزاد پر شتابی را تجربه خواهد کرد. زیرا اسرائیل پس از آن توان مانایی در منطقه را نخواهد داشت و صهیونیسم جهانی عملا مهمترین پایگاه و عامل سیطره خود بر منطقه را از دست خواهد داد و “هارتلندی” که به خاطر آن دو جنگ جهانی و بسیاری از جنگ های منطقه ای را بر جهان تحمیل کرده است، از دست آن خارج خواهد شد و با توجه به نقش محوری ایران و محور مقاومت در این معادله عملا منطقه به سمت یک همگرایی منطقه ای با محوریت ایران حرکت خواهد کرد و با توجه به نیازهای میان منطقه،روسیه و چین، به طور معنا داری یک نظم جدید جهانی با محوریت ایران و روسیه و چین ایجاد خواهد شد که ائتلاف منطقه ای در راس آن قرار خواهد داشت و همکاری در نظم نوین جهانی یعنی جهانی که از خبری از اسرائیل و جریان صهیونیسم نیست، مبتنی بر عدالت و احترام متقابل موجب خواهد شد که جهان خود را آماده تجربه کردن یک حکمرانی مبتنی بر عدالت کند.

نتیجه گیری:

بنابراین نگرانی غرب از پیامدهای عملیات طوفان الاقصی است که آن را با همه ظرفیت هایش به یاری رژیم صهیونیستی کشانده است و باید جهان اسلام و دولت هایی که اراده واقعی برای خروج از سلطه صهیونیسم جهانی و غرب دارند، خود را در کنار مقاومت تعریف کنند و بدانند که اگر مقاومت پیروز نشود صهیونیسم درنده خوتر در عرصه جهانی ترکتازی خواهد کرد. لذا طوفان الاقصی و جنگ فعلی بی هیچ تردیدی تعیین کننده نظم نوین جهانی خواهد بود و کلیه معادلات منطقه ای و جهانی تغییر خواهد کرد. لذا بازیگران حوزه مقاومت، دولت های اسلامی و دولت های فرامنطقه ای باید سهم بازیگری خود را در این میدان مشخص کنند زیرا کسانی بیشترین منافع را در جهان جدید خواهند داشت که بیشترین و صادقانه ترین حرکت ها را انتخاب کنند.

کشور ایران با انقلاب اسلامی و با تاکید بر سه اصل استقلال ملی، حذف اسرائیل از صفحه روزگار و مقابله با ظلم فراگیر جهانی و نیز تاکید بر تکلیف لازم الاجرای اسلام و تلاش برای تشکیل تمدن نوینی جهانی مبتنی بر عدالت، به عنوان یک بازیگر موثر در سطح منطقه و جهان مطرح است.تحولات منطقه بیانگر پیشروی انقلاب اسلامی در راستای اهداف و آرمان های خود است و به موازات آن نشاندهنده عقب نشینی جریان صهیونیسم جهانی و به تعبیر امام خمینی(ره) استکبار جهانی است.

ایران امروز در راس محور مقاومتی قرار دارد که تعیین کننده در معادلات منطقه ای و حتی جهانی است. پشتوانه این انقلاب و نظام، مردم ایران هستند که در سابقه تاریخی آنها تولد چندین تمدن بزرگ قابل رویت است. جریان صهیونیسم می داند که همراهی مردم با انقلابی که آنان را در نزدیکی بزرگترین پیروزی تاریخ حیات ایران قرار داده است، شکوه و عظمتی را برای ایران باز آفرینی می کند که در همه دوران تاریخی، نظیری برای آن نخواهند یافت.

لذا تلاش دارد با مجموعه ای از اقدامات مانند “تحریم های کشنده”؛ فشارهای امنیتی، جنگ روانی و عبور از دستآوردهای بزرگ ملت در ابعاد علمی، صنایع، پزشکی و نظامی و غیره و گسترش یاس و ناامیدی، نظام فعلی را برای جامعه ایرانی ناکارآمد نشان دهد و از این طریق میان مردم و نظام شکاف ایجاد کند.

حال آنکه ایران با اولویت قرار دادن قضیه فلسطین اکنون در راس هرم مقاومت قرار دارد و جهان آینده، جهانی خواهد بود که بی شک همانگونه که “روایات دولت ظهور” بر آن تاکید دارد، مدیون ملت ایران است. لذا همراهی مردم با نظام و ناامید و مایوس نشدنشان از آینده انتخابشان در سال ۱۳۵۷ یک ضرورت است و همانطور که امام این انقلاب فرمود مردم با حضور خود در صحنه های مختلف خصوصا انتخابات است که هم دشمن را مایوس کرده و هم روند حرکت به سمت قله های شکوه و عظمت را شتاب خواهند بخشید.

منابع:

برای مطالعه بیشتر می توان به منابع زیر مراجعه کرد:

  • ” مدارکی دال بر توطئه علیه تمام ادیان و حکومت‌های اروپایی که در جلسات مخفیانه‌ی فراماسون‌ها، ایلومیناتی و انجمن‌های شور (Readingsocieties) به تصویب رسیده است” . جان رابینسون(John Robison)
  • “زندگی ناپلئون” جلد دوم . سر والتر اسکات
  • صهیونیسم در مسیر سلطه. اندرو کارینگتن هیچکاک. محمدیاسر فرحزادی. نشر ساقی
  • جفری لوئیس، بالفور و وایزمن، ترجمه مهرداد ملایی، تهران، گروه مطالعات اندیشه‌ورزان آریا، ۱۳۹۵.
  • علیرضا سلطانشاهی، پان‌ترکیسم و صهیونیسم، تمدن ایرانی، ۱۳۸۶.
  • آنتونی آلفری، ادوارد هفتم و دربار یهودی او، ترجمه ناهید سلامی و غلامرضا امامی، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ۱۳۹۵.
  • حمید احمدی، ریشه‌های بحران در خاورمیانه، کیهان، ۱۳۷۷
  • عبدالوهاب المسیری، دایره‌المعارف یهود و یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر خاورمیانه، نشر دبیرخانه کنفرانس حمایت از انتفاضه فلسطین، ۱۳۸۳، ج۶
  • اندرو کارینگتن هیچکاک، صهیونیسم در مسیر سلطه، ترجمه محمدیاسر فرحزادی، تهران، ساقی، ۱۳۹۱.
  • جان کوئیگلی، فلسطین، اسرائیل؛ رویارویی با عدالت، ترجمه سهیلا ناصری، دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی، ۱۳۷۲
  • دورین اینگرامز، بذرهای توطئه (گزیده اسناد محرمانه وزارت خارجه انگلیس از اعلامیه بالفور تا قیمومت انگلیس بر فلسطین)، ترجمه دکتر حسین ابوترابیان، تهران، مؤسسه اطلاعات، ۱۳۷۰
Share on facebook
Share on twitter
Share on telegram
Share on whatsapp
Share on print

لینک کوتاه خبر:

http://qodsthink.ir/?p=10816

اخبار مرتبط:

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

  • پربازدیدترین ها
  • داغ ترین ها

پربحث ترین ها

تصویر روز:

پیشنهادی: